جدول جو
جدول جو

معنی سوگند خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

سوگند خوردن
قسم یاد کردن
تصویری از سوگند خوردن
تصویر سوگند خوردن
فرهنگ فارسی عمید
سوگند خوردن
(خَ بَ جُ تَ)
سوگند یاد کردن. قسم خوردن. (یادداشت بخط مؤلف). حلف. ایلاء. ایتلاء. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) :
سوگند خورم بهرچه دارم ملکا
کز عشق تو بگداخته ام چون کلکا.
ابوالمؤید بلخی.
من آنگاه سوگند اینان خورم
کزین شهر من رخت برتر برم.
ابوشکور.
سوگند خورم کز تو برد حورا خوبی
خوبیت عیان است چرا باید سوگند.
عمارۀ مروزی.
همان نیز سهراب برگشته بخت
که سوگند خوردی به تاج و به تخت.
فردوسی.
خداوندم سوگندی خورده بود که مرا به نشابور پیاده برد. (تاریخ بیهقی).
سوگند خورد مادر طبعم که در ثناش
از یک شکم دو گانه چو جوزا برآورم.
خاقانی.
بسی سوگند خورد و عهدها بست
که بی کاوین نیارد سوی او دست.
نظامی.
سعدی از جان میخورد سوگند و میگوید بدل
وعده هایش را وفا هرگز نبودی کاشکی.
سعدی.
حریف عمر بسر برده در فسوق و فجور
بوقت مرگ پشیمان همی خورد سوگند.
سعدی.
رجوع به سوگند شود
لغت نامه دهخدا
سوگند خوردن
قسم خوردن سوگند یاد کردن
تصویری از سوگند خوردن
تصویر سوگند خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
سوگند خوردن
قول دادن
تصویری از سوگند خوردن
تصویر سوگند خوردن
فرهنگ واژه فارسی سره
سوگند خوردن
قسم خوردن، سوگند یاد کردن، تحلیف
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سود خوردن
تصویر سود خوردن
ربا خوردن تنزیل گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سود خوردن
تصویر سود خوردن
((خُ دَ))
ربا خوردن
فرهنگ فارسی معین